آیا ممکن است روزی رشد فناوری متوقف شود؟
چند هفته پیش مقالهای نوشتم به نام «آیا ما در عصر طلایی رشد علم و فناوری هستیم؟». این ترجمهای بود از مقالهای به نام «ربع قرن طلایی» (The golden quarter) که در سایت AEON منتشر شده بود. لب کلام مقاله این بود که درست پس از اتمام جنگ جهانی دوم و از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۱، بیشترین نرخ رشد علم و فناوری تاریخ را تجربه کردهایم و پس از آن به دلایلی این رشد کند شده است. دلایلی هم برای رشد برق آسا و سپس توقف سریع ذکر میشود. از جمله دلایلی که در این مقاله برای پیشرفت سریع آمده، میتوان به رشد شدید اقتصادی بعد از جنگ و استفاده از فناوریهای نبوغ آمیزی که در طول جنگ بوجود آمده بود اشاره کرد. از دلایل کند شدن رشد هم از مسائلی مثل بحران انرژی در دههی ۷۰، مسائل اجتماعی، ریسکگریزی سرمایهداران و البته رسیدن به مراحل سخت پیشرفت در بعضی حوزهها مثل هوا-فضا نام برده بود. این مقاله بهانهای شد که در تحریریهی دیجیکالا مگ دربارهی این موضوع فکر کنیم. آیا واقعا ممکن است روزی رشد علم و فناوری متوقف یا خیلی کند شود؟ آیا ممکن است روزی فرا برسد که در مطبوعات هیچ خبری دربارهی دستاوردهای جدید فناورانه نشنویم؟ پاسخ آن به احتمال زیاد بله است. شاید ما در ادامهی نهضتی به سر میبریم که باعث این رشد سریع شد. شاید اگر به هر دلیلی این نهضت متوقف شود، رشد سریع هم ادامه پیدا نکند.
با مرور تاریخ متوجه میشویم که انسان هوشمند همواره برای دوری جستن از خطرات، زندگی راحتتر و در کل حفظ بقا، دست به نوآوری میزده است. نوآوری و انتقال تجربهی نوآوری به نسل بعد از جمله ویژگیهای اصلی انسان هوشمند با آن مغز بزرگ و پیچیدهاش است. منتهی انسان برای حل مشکلات و زندگی راحتتر لزوما همیشه به سراغ مشاهده، تجربه، نظریهپردازی و آزمایش نرفته است. او همیشه راه بهبود کیفیت زندگی از طریق علم تجربی را پیش نگرفته یا دست کم از اولویتهای او نبوده است. مثلا انسان در طول تاریخ لزوما برای درمان بیماریها به سراغ شناخت فرایندهای طبیعی و استفاده از داروهایی که طبق تجربه جواب میدادهاند نمیرفته و بیشتر اوقات سعی میکرده از ورد و جادو برای درمان بیماریها استفاده کند.
اگر در نظر بگیریم که از پیدایش نخستین تمدنها ۱۰ هزار سال میگذرد، میفهمیم که در کسر خیلی کوچکی از تاریخ زندگی متمدن بشر این همه پیشرفت رخ داده است. بنابراین ما در مقایسه با عمر تمدن بشری در نهضتی با عمر نسبتا کوتاه به سر میبریم. شاید جرقههای ابتدایی را بتوانیم در اندیشههای فلاسفهی طبیعی ببینیم و اوج آن را در دوران پس از انقلاب صنعتی. نسبت دادن پدیدهها به فرایندهای طبیعی و حل کردن مسائل با استفاده از روشهای تجربی، چیزی بود که برای اولین بار فلاسفهی طبیعی یا همان فلاسفهی پیش سقراطی به صورت گسترده به آن پرداختند. با این حال در اعصار مختلف هیچگاه مثل چند صد سال اخیر اینقدر به علم اتکا نشده است. شاید ما داریم در لحظهای کوتاه از تاریخ با مدت زمانی به اندازهی یک چشم بر هم زدن به سر میبریم و نمیدانیم روندی که اکنون در تلاش برای کسب علم و رشد فناوری وجود دارد ادامه پیدا خواهد کرد یا خیر. شاید اصلا شتاب آن بیشتر هم بشود، این را هم نمیدانیم.
در این باره به صورت جزء نگرانه میتوان یک مثال زد. طبق مقالهی مذکور، بعد از دههی ۱۹۷۰ تغییر چشمگیری در بسیاری از جنبههای علم و فناوری رخ نداده است. هواپیماهایی که سوار میشویم همان هواپیماها و خودروهایمان هم تقریبا همان خودروهای قدیمی هستند. اصطلاحا تغییر پارادایم در آنها بوجود نیامده است. بیشتر پیشرفتهایی که در فناوری امروزی میبینیم به حوزهی فناوری ارتباطات و اطلاعات محدود میشود. قطعا دلایل مختلفی میتوان برای این پدیده ذکر کرد و در بعضی از این دلایل به اهمیت نهضتها پی میبریم. مثلا در جنگ سرد، مسابقهی فضایی بین آمریکا و شوروی شکل گرفت. خوب به همین دلیل سرمایهگذاری زیادی در این حوزه انجام شد و دستاوردهای بزرگی بدست آمد. برنامههای فضایی الان ما با ۴۰ سال پیش تقریبا تفاوتی ندارند. تازه آن زمان دولت آمریکا بنا به انگیزههایی که داشت کاری کرد که فضانوردانش بتوانند به ماه بروند. اکنون دیگر چنین انگیزهی قدرتمندی تقریبا برای هیچ دولتی وجود ندارد. بنابراین از نقش حاکمان جوامع در حمایت کردن از نهضتها نباید گذشت. تا زمانی که آنها استمرار قدرت خود را در پیشرفت علم و فناوری جامعهی خودشان و علم را در خدمت خویش میبینند، رودخانهی سرمایه را به سوی دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی سرازیر میکنند تا در آنجا علم و فناوری تولید شود.
در همین مقاله به نکتهی جالب دیگری هم اشاره میشود. اینکه در اواخر قرن نوزدهم دانشمندان فکر میکردند علم فیزیک به انتهای خود رسیده و آنها به مدد قوانین نیوتون همه چیز را میدانند. در ظاهر پیشرفت در فیزیک متوقف شده بود. ولی به محض ورود به قرن بیستم، اینشتین با ارائهی نظریههای نسبیت، کل پارادایم قبلی را فروریخت و باعث شد دنیایی که فکر میکردیم خیلی خوب آن را میشناسیم برایمان کاملا نا آشنا به نظر برسد. بعدها نظریهی کوانتم باعث شد به کلی از فکر اینکه داریم به انتهای فیزیک میرسیم بیرون بیاییم.
بنابراین در کل میتوان نتیجه گرفت که آینده تا حد خیلی زیادی غیر قابل پیشبینی است. ممکن است در حوزههایی پیشرفت کند و در حوزههایی پیشرفت سریع شود. ممکن است در تاریخ به برهههایی برسیم که پیشرفت در همهی حوزهها کندتر یا تندتر شود. مثلا در فیلم «میانستارهای»، به دلیل اینکه همهی سرمایهها باید به سمت فناوریهای کشاورزی میرفت، صنایع مختلف از جمله صنایع فضایی دست کم آنطور که عموم مردم فکر میکردند، تعطیل شده بودند. این موضوع میتواند ما را کمی نسبت به پیشبینیهای آینده نا مطمئن کند. مثلا شاید ۵۰ سال پیش فکر میکردیم که در سال ۲۰۱۶ قطعا ماشینهای ما خودران و برقی هستند. یا اصلا سوار خودروهای پرنده میشویم ولی اینطور نشد. حالا هم شاید پیشبینی کنیم که با سرعت پیشرفت کنونی و کوچک شدن کامپیوترها، تا ۳۰ سال دیگر کامپیوترها به صورت یک چیپ کوچک در مغز ما قرار میگیرند، ولی ممکن است این اتفاق نیفتد. شرایط زمانه و نیازها هستند که تعیین میکنند چه جنبههایی از علم و فناوری میتوانند سریعتر و کندتر رشد کنند و کدامیک متوقف میشود.
گوگل که به طرز خطرناکی داره پیشرفت میکنه و کل زندگیمون رو محاصره کرده
با سلام
مقاله بسیار جالبی بود
اما من فک میکنم یه جنبه رو در نظر نگرفته
همچنین در پاسخ به دوست عزیز جناب فرزاد شریف زاده
نظر من اینه که:
(برای پیدایش فناوری های کاملا نویین و تغیرات بنیادی طبیعی است که ابتدا باید فناوری های اولیه تا جای ممکن توسعه پیدا کنند و وقتی به حداکثر رسیدند به طور اجتناب نا پذیری جامعه بشری در صورت لزوم فناوری های نوینی خلق میکنه)
مثلا همین کامپیوتر های کوانتومی که گوگل ساخته که از اساس با سیستم سیلیکونی فرق داره یا…
پس با این حساب اگر در اینده هم فناوری های نوینی بیاد تا به تکامل نرسه احتمالا تغیرات بنیادینی هم به وجود نمیاد در اون عرصه
بنابراین نمیشه گفت سرعت پیشرفت علم وفناوری کند شده
بهتره بگیم:
(علم و فناوری با سرعت بالا در حال تکوین ابداعات گذشته است)
سایتAeon واقعا سایت خوبیه…من از ترجمههای شما با این سایت آشنا شدم و حتی چند جا به مقالههایی در اون سایت ارجاع دادم.
ممنون!
انگار نظرات آقای فرزاد شریف زاده از این مقاله مفید تر هستند
با تشکر از آقای فرزاد شریف زاده
ممنون مقاله جالب بود ، فکر میکنم بهترین جملش همینه : آینده تا حد خیلی زیادی غیر قابل پیشبینی است
روایت مفیدی بود من هم قبلا شنیده بودم ولی من شنیده بودم یک قسمت از علم است
سلام. طاعاتتون قبول
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: «علم و دانش بیست و هفت حرف است و همه آن چه پیامبران آورده اند، تنها دو حرف آن است و مردم تاکنون جز با آن دو حرف، با حرفهای دیگر آشنایی ندارند و هنگامی که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون آورده، آن را بین مردم نشر و گسترش می دهد. و آن دو حرف را نیز ضمیمه می کند و مجموع بیست و هفت حرف را در میان مردم منتشر می سازد»
البته تفسیر این روایت، کار من نیست. ولی حداقل برداشتی که میشه از این روایت داشت اینه که علمی که قراره مردم بعد از ظهور امام زمان (عج) یاد بگیرن حداقل ۱۳ برابر اون چیزیه که تا زمان ظهورش یاد گرفتن. تازه حالا کو تا ظهور.
پس نگران توقف رشد علم و فن آوری نباشید. حالا حالاها به یک صدمشم نرسیدیم.
ناشناخته های بشر بیش از صد برابر شناخته هاشن. تازه اگر هر کشفی، چند تا ناشناخته جدید ایجاد نکنه.
موفق باشید.
“پس نگران توقف رشد علم و فن آوری نباشید.”
توجیه شرعی برای عقب ماندگی !!! پس چون به اعتقاد شما اگر همه تلاشها هم انجام گیرد به جایی نمی رسیم بهتر است بیهوده به دنبال علم و دانش و پیشرفت و … نرویم. چون روزی خود به خود و از طریق معجزه آشکار می شوند !!!
شگفتا، شگفتا…
هدف خداوند از آفرینش مخلوقات و علی الخصوص انسان غایتی فراتر از دستیابی و کشف علوم مختلف بوده است هرچند که آنهم جزئی از آن هدف کلی است؛ اما بعد از دوران رنسانس در اروپا بشر غربی از انجام بقیه امور ناگهان خسته شد و صرفا هجوم برد به علم و پیشرفت آن، اکنون و در این برهه دیگر کم آورده و به قول شما:
“افسردگی ها، تضادها، عدم تعادل ها، عدم تمرکزها و عدم تصمیم گیریها را برای بیشترمان باعث شده… گاهی همه خود را در این زندگی گم شده می بینیم”
اگر آن زمان اینقدر عجله نمیکرد و به همه جنبه ها اهمیت میداد چه بسا حال کمتر دچار این احوالات ناخوشایند بودیم و البته این صرفا دامن بشر غربی را نگرفت بلکه تقریبا اکثر جوامع بشری را دچار بحران نمود !!
از آنجا که علاقمند به تاریخ بشری نشان میدهید باید بدانید که از قضا اگر به نمونه های موجود در طول تاریخ حتی در همین برهه ۱۰۰۰ ساله بشر نگاه کنید متوجه می شود که تمام آن ““افسردگی ها، تضادها، عدم تعادل ها…” ها که گفتم در جوامعی که بیشتر از علم به سایر امور پرداخته اند و حتی جوامعی که اصلا عجله ای برای آن نشان نداده و نمی دهند “چند برابر” است !!!
خوشبختانه (صرفا به جهت نمونه ای برای اثبات حرف قبلی) و شوربختانه (به جهت حقیقت نهفته در آن) در قسمتی از جغرافیای زمین قرار گرفته ایم که حتی اگر از خود بگذریم، دور و اطرافمان تا دلتان بخواهد پر است از همین دست جوامعی که به آن هدف به قول شما فراتر چشم داشته اند و امروز می بینیم که در چه وضعی قرار دارند …
صحبت من بابت اشاره ای که به “افسردگیها و …” داشتم صرفا از این جهت بود که در دهه هایی واقع شده ایم که بیشتر از لمس و تجربه پیشرفت و آینده، در مورد آن “خیال پردازی و تفکر و مطالعه” می کنیم. آن جوامعی که از علم و دانش و کشف دست کشیده اند یا آن را به آخرین اولویت های خود واگذار کرده اند که کلا و سراسر در “خیال” هستند و نه دنیای زیر پایشان را شناخته اند و نه از آن جهان چیز زیادی می دانند و نتیجه اش را بارها و بارها و بارها تاریخ نشان داده …
با تشکر از شما
بسیار مطلب جالب و آموزنده ای بود بسیار استفاده کردیم
با سپاس فراوان بابت نوشته و تحلیل جالب توجه شما.
از قضا همان مقاله قبلی سوژه گفتگوهای بسیار جالب و مختلفی برای بنده چه در محل کار و چه در جمع های دوستانه و محافل خصوصی شد و بسیار جای شگفتی داشت که در حالیکه عموما در این تصور هستیم که در اوج دوره پیشرفت به سر می بریم، به ما یادآوری شود که این پیشرفتها در ۴ تا ۷ دهه قبل ابعاد بسیار بزرگتر و عمیق تری داشته و اکثر پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک و صنعتی در اون دوره ها از جنس صرفا “تغییر” یا “بهینه تر شدن” نبوده اند، بلکه از جنس “تحول” و “پیدایش” بوده اند.
ما امروزه کامپیوترهامون سریعتر و کوچکتر میشن که بسیار خوبه، اما این پیشرفتها به هیچ وجه قابل مقایسه با تحولی که اختراع و ساخته شدن و به عبارتی پیدایش کامپیوتر داشته نیست !، امروزه انواع جدیدی از تلویزیون ها و صفحات نمایش تولید میشن، اما من همچنان در شگفتی ماهیت این پدیده به سر می برم که تصاویر زنده از طریق امواج رادیویی در هوا دریافت می شوند و در قالب تصویر نمایش داده میشن و این تصور باعث میشه تمام پیشرفتهای تکنولوژی های بهبود تصویر در این سالها در مقایسه با کشفیات و اختراعاتی که منجر به ساخته شدن تلویزیون شد بسیار کوچک در نظرم بیاد. در خصوص حمل و نقل، صنعت هوایی، قطارها، متروها، هلی کوپتر و اتومبیل به راستی هنوز تحولی رخ داده نشده و آنچه در گذشته بوده صرفا بهبود داده شده. این موضوع به خودی خود خوب است، اما با در نظر گرفتن این حقیقت که وقتی نسخه اولیه از چیزی وجود داشته باشد، پیشرفت داده شدن و ارتقای آن در آینده تقریبا بدیهی و قابل تصور است این سوال پیش می آید که چرا در هیچ کدام از این حوزه ها دیگر نمونه کاملا جدید و بنیادی به بازار نیامده !
در حالیکه فاصله اولین پرواز برادران رایت به ارتفاع کمتر از ۲۰ متر و برای صرفا چند ثانیه ظرف کمتر از ۵۰ سال به قدم زدن انسان روی کره ماه انجامید، چرا بعد از بیش از ۱۰۰ سال از تولید اولین اتومبیل ها، هیچ تحولی اتفاق نیفتاده و هنوز ۹۹% خودروهای جهان با همان سوخت و همان متد کار می کنند و تازه در فکر خودروهای هوشمند افتاده ایم که تا عمومی شدنشان شاید باید چند دهه دیگر صبر کرد ؟
همین مقایسه ساده یادآوری می کند که گویی ما در قسمتی از زمان قرار گرفته ایم که صرفا در حال بیهینه سازی عمده تکنولوژی هایی هستیم که در گذشته کشف و تولید و اختراع شده اند و به ندرت تغییراتی که در سطح بسیار وسیع و عمومی تحول ساز باشند ایجاد می شوند.
هر آنچه که امروز در “سطح وسیع” و نه صرفا محیط های آزمایشگاهی یا به صورت استفاده محدود وجود دارد، به نوعی توسعه داده شده تکنولوژی هایی است که در چند دهه پیش ابداع شده اند، دوربین، GPS، سفینه ها و ماهواره ها، موتورها، ربات ها، هوش مصنوعی، داروها، کامپیوتر ها، امواج رادیوی، حتی تئوری های فیزیک و ریاضیات، حتی مباحث هنری یا فلسفی،روانشناسی و موسیقی و معماری، حتی شیوه یادگیری در دانشگاه ها و مدارس !!!
تمام شور و حال دهه ای که در آن به سر می بریم شده اینکه در گوشی سال بعد فلان شرکت آیا دوربین دوتایی است یا تکی یا مثلا لبه های فلان گوشی خمیده است یا صاف !!! به واقع که در دهه های ملالت آور و کسل کننده ای به سر می بریم که هنوز نه می توانیم با کامپیوترهایمان صحبت کنیم و نه می توانیم بدون گوشی هوشمندمان به یک مهمانی رویم !!!
قرار گرفتن در این میانه که نه آن آسایش و طبیعت گرایی انسانی را تاب میاوریم و نه در عصر پیشرفت و هوشمندی قرار گرفته ایم از ما موجوداتی ساخته خسته و گیر افتاده و کنجکاو و خیال باف که به جای لمس و لذت بردن از تحولات جدید، صرفا سر به دامان سایتها و مقالات علمی و اخبار تکنولوژیک برده ایم و از خبرهای جدید خوشحال می شویم !!! اگر روزگاری با آمدن اولین خودروها مردمان در دنیا احساس کردند زندگیهاشان سهلتر شده و دیگر نگران مسافت نیستند، امروزه ما فقط با خواندن خبرهایی از ماشین های آینده شادمان می شویم.
همه اینها باعث شده مغزهای ما پیچیده تر از هر دوره ای باشد و این پیچیدگی افسردگی ها، تضادها، عدم تعادل ها، عدم تمرکزها و عدم تصمیم گیریها را برای بیشترمان باعث شده… گاهی همه خود را در این زندگی گم شده می بینیم، شاید این ها هم بعضی از دلایل آن باشند.
دهه های ملالت آوری است …
با سپاس از آقای مومن زاده عزیز